حکایتی از عبید زاکانی

ساخت وبلاگ

 

جنازه ای را بر راهی می بردند.

درویشی با پسر برسر راه ایستاده بودند.

پسر از پدر پرسید که بابا در اینجا چیست؟

گفت: آدمی...

گفت کجایش می برند؟

گفت: به جایی که نه خوردنی و نه پوشیدنی. نه نان و نه آب.

نه هیزم . نه آتش. نه زر. نه سیم. نه بوریا . نه گلیم.

گفت: بابا مگر به خانه ما می برندش؟!!

کانون فرهنگی تربیتی مطهره باغبادران...
ما را در سایت کانون فرهنگی تربیتی مطهره باغبادران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kanoonmotaharea بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 ساعت: 2:16